- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
بـگـذاریـد كـنـار بــدنـش گـریـه كـنـم بر تن زخـمیِ بی پیرهـنـش گریه كنم تا كه سر داشت نشد خون سرش پاك كنم بـگـذارید بـه زخـم بـدنـش گـریه كـنم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
ایـن هــمـه راه دویــدم ز پــی دلــدارم به امیدی که در این دشت بـرادر دارم تو دعـا کـن به کـنـار بـدنت جان بدهم فـکـر هـمـراهـی بـا شـمـر دهـد آزارم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر برادر
روی نــی مــوی تو در بــاد رها افتاده در فضــا رایحــهای روحفــزا افــتــاده ســر تو میرود و پیــکــر تو میمــاند از هــم آیــات وجــود تو جــدا افــتــاده |
مرثیۀ دفن شهدای کربلا
هان ای بنی اســد سفــری نینــوا کـنـید با پــیـکــر حـقـیـقـت قــرآن وفــا کـنید جـای ستــاره های خــدا بـر زمین نبود آیا به خار و خس تنشان را رهــا کنید؟ |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
می روم امّا بدان جانـم کنارت مانده است تا قیامت یا اخا، دل بیـقـرارت مانده است گر چه این گلبرگ ها را میبرند از گلشنت غم مخور یک باغ پرپر در کنارت مانده است |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
می برید اما به روی نـاقـۀ عـریــان چرا؟ می دهید این گونه بر آزار ما فرمان چرا؟ ما ز یثــرب آمـدیم، آنجاست منزلگــاه ما می برید اینک به شام و کوفه ویران چرا؟ |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
رفتم من و، هــوای تو از سـر نمی رود داغ غـمـت ز سیـنه خــواهــر نـمی رود برخیز تا رویم بــرادر، که خــواهــرت تنها به ســوی روضه مــادر، نـمی رود |
مرثیۀ دفن شهدای کربلا
این جا نگـارخـانـۀ گلهــای پـرپـر است این جا بهشت سرخ بدنهای بیسر است حــیـران سـتـادهایــد چــرا ای بــنـیاســد امـروز روز دفــن عزیــز پـیـمبــر است |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
آفــتــاب ای آفــتـــاب ای آفــتــــاب ســر فــرو بر در افق دیگــر متاب ای زمیــن ای آسمــان نــابــود شـو ای چــــراغ آفــریــنــش دود شــــو |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
مـا را به سر کـوی تو اعـدا نگذارند خـواهـیـم بـمـانـیـم در اینجـا نگذارند زینب ز تو ای جـان بـرادر نکـند دل اعــدا بگــذارنــد اگـر یـا نــگــذارنـد |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه گلزاری هست ساربـانـا ! مـزنـیـد این هـمه آواز رحـیـل که در این دشت مرا قافله سالاری هست |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در خروج از کربلا
از کویت ای آرام دل با چشم گریان می روم جانم تو بودی و کنون با جسم بی جان میروم ازگریه پایم درگِل است، دریای غم بی ساحل است درد فراقت مشکل است، با سوز هجران میروم |
خروج کاروان اهل بیت از کربلا
خنده برروی لبش مرد ستمکاری هست آه انـگـار نـه انگـار عـزاداری هـست آن طرف دامن طفل آتش سوزان دارد این طرف در تب شعله تن بیماری هست |
خروج کاروان اهل بیت از کربلا
همره شدند قافـله ای را كه مانده بـود تا طی كنند مرحله ای را كه مانده بود از خـویش رفـته انـد سبـكـبـار تا خـدا برداشتـند فـاصله ای را كه مانده بود |
زبانحال امام سجاد علیه السلام در دفن شهدا
بنی اســد متحـیّــر، ستــادهایــد هـمـه چـرا بـه بـحـر تـفکـر فـتادهایـد هـمه برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد ز خـانه سر به بیـابـان نهـادهاید همه |
زبانحال امام سجاد علیه السلام در دفن شهدا
این جا نگـارخانـۀ گلهای پرپـر است این جا بهشت سرخ بدنهای بیسراست حــیـران ستـادهایــد چـرا ای بنـیاســد امـروز روز دفـن عزیـز پیـمبـر است |
ترسیم حالات امام سجاد علیه السلام در خروج از کربلا
گل کرد خون و غریبی در عمق چشمان سجّاد آتش گرفت و فرو ریخت با خیمهها جان سجّاد دردی بزرگ وصمیمی، بادست خودشانه میزد بر روح عصیانگر باد، موی پریشان سجاد |
دفن شهدای کربلا
مـقـام قـرب خدا یا بـهشت اهل ولاست بهشت اهل ولا یا زمین کرب و بلاست ورق ورق شده هـفـتاد و دو کـتاب خدا به هر ورق ز دمِ تــیغ، آیه ها پـیـداست |
ذکر مصائب دفن شهدای کربلا
بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت یوسف تـرین شهیـد خـدا پـیـرهــن نداشت از بس که نـیزه خون تـنش را مکیده بود حـتــّی تــوان و قـدرت نـالـه زدن نداشت |
خروج کاروان اهل بیت از کربلا
می وزد در کربلا عطر حضور ازقتلگاه می کند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه برگ ریزان است و پاییزان، دراین طوفان رنگ کاروانی می کـند گـویا عــبور از قـتـلگاه |